English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2197 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tepefy U ولرم کردن ملول ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lukewarm U ولرم
tepid U ولرم
you shoud rinse it in lukewarm water. U در آب ولرم باید آنرا آب بکشید
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
depressed U ملول
heartsick U ملول
glumpy U ملول
ennuied U ملول
lukewarm U ملول
chapfallen U ملول دلخور
tepefaction U ملول سازی
glum U ملول اوقات تلخ
lonesome U دلتنگ وافسرده ملول
borer U ملول کننده خستگی اور
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
engineers U اداره کردن طرح کردن و ساختن
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
To bear (put up) with somebody. U با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
engineered U اداره کردن طرح کردن و ساختن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
engineer U اداره کردن طرح کردن و ساختن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
to lay it on thick U نصب کردن ساختن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
gets U مجاب کردن ساختن
getting U مجاب کردن ساختن
get U مجاب کردن ساختن
work up U ترکیب کردن ساختن
franker U باطل کردن مصون ساختن
redargue U متهم ساختن تکذیب کردن
destroying U ویران کردن نابود ساختن
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
entombed U دفن کردن مقبره ساختن
franking U باطل کردن مصون ساختن
proscribe U ممنوع ساختن تحریم کردن
internalised U باطنی ساختن داخلی کردن
fraternize U برادری کردن متفق ساختن
franked U باطل کردن مصون ساختن
entomb U دفن کردن مقبره ساختن
internalising U باطنی ساختن داخلی کردن
frankest U باطل کردن مصون ساختن
internalises U باطنی ساختن داخلی کردن
proscribed U ممنوع ساختن تحریم کردن
fraternising U برادری کردن متفق ساختن
assimilated U تلفیق کردن همانند ساختن
fraternises U برادری کردن متفق ساختن
fraternized U برادری کردن متفق ساختن
fraternizes U برادری کردن متفق ساختن
detect U کشف کردن نمایان ساختن
fraternised U برادری کردن متفق ساختن
fraternizing U برادری کردن متفق ساختن
spellbind U مجذوب کردن مفتون ساختن
franks U باطل کردن مصون ساختن
destroy U ویران کردن نابود ساختن
proscribing U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribes U ممنوع ساختن تحریم کردن
entombing U دفن کردن مقبره ساختن
admired U متحیر کردن متعجب ساختن
inculcated U جایگیر ساختن تلقین کردن
attracts U جذب کردن مجذوب ساختن
attracting U جذب کردن مجذوب ساختن
pt down U هرز اب ساختن منکوب کردن
retarding U کند ساختن معوق کردن
attracted U جذب کردن مجذوب ساختن
attract U جذب کردن مجذوب ساختن
retards U کند ساختن معوق کردن
discompose U مضطرب ساختن پریشان کردن
retard U کند ساختن معوق کردن
reproducing U چاپ کردن دوباره ساختن
reproduces U چاپ کردن دوباره ساختن
inculcates U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcating U جایگیر ساختن تلقین کردن
provides U میسر ساختن تامین کردن
provide U میسر ساختن تامین کردن
trump up <idiom> U ساختن ،درمغز اختراع کردن
illuminates U درخشان ساختن زرنما کردن
reproduce U چاپ کردن دوباره ساختن
reproduced U چاپ کردن دوباره ساختن
improvising U انا ساختن تعبیه کردن
subdue U مقهور ساختن رام کردن
subdues U مقهور ساختن رام کردن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
tumify U اماس کردن متورم ساختن
prey U دستخوش ساختن طعمه کردن
improvises U انا ساختن تعبیه کردن
improvise U انا ساختن تعبیه کردن
frank U باطل کردن مصون ساختن
agonise U معذب ساختن متاثر کردن
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
admires U متحیر کردن متعجب ساختن
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
illuminate U درخشان ساختن زرنما کردن
subduing U مقهور ساختن رام کردن
inculcate U جایگیر ساختن تلقین کردن
surprises U متعجب ساختن غافلگیر کردن
surprise U متعجب ساختن غافلگیر کردن
avouch U تضمین کردن مستقر ساختن
illuminating U درخشان ساختن زرنما کردن
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
entombs U دفن کردن مقبره ساختن
localises U محلی کردن موضعی ساختن
assimilate U تلفیق کردن همانند ساختن
to bear with a person U باکسی ساختن یاسازش کردن
please U خشنود ساختن کیف کردن
pleases U خشنود ساختن کیف کردن
violates U بی حرمت ساختن مختل کردن
to cotton together U باهم ساختن یارفاقت کردن
emboss U مزین کردن پرجلوه ساختن
to cotton with each other U باهم ساختن یارفاقت کردن
lanes U کوچه ساختن منشعب کردن
serialised U نوبتی کردن پیاپی ساختن
lane U کوچه ساختن منشعب کردن
detects U کشف کردن نمایان ساختن
destroys U ویران کردن نابود ساختن
assimilating U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilated U هم جنس کردن شبیه ساختن
detecting U کشف کردن نمایان ساختن
perpetuates U دائمی کردن جاودانی ساختن
obliges U وادار کردن مرهون ساختن
serialises U نوبتی کردن پیاپی ساختن
localising U محلی کردن موضعی ساختن
localize U محلی کردن موضعی ساختن
localizes U محلی کردن موضعی ساختن
localizing U محلی کردن موضعی ساختن
serializing U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializes U نوبتی کردن پیاپی ساختن
oblige U وادار کردن مرهون ساختن
perpetuate U دائمی کردن جاودانی ساختن
obliged U وادار کردن مرهون ساختن
perpetuated U دائمی کردن جاودانی ساختن
violate U بی حرمت ساختن مختل کردن
violated U بی حرمت ساختن مختل کردن
serialized U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialize U نوبتی کردن پیاپی ساختن
assimilate U هم جنس کردن شبیه ساختن
serialising U نوبتی کردن پیاپی ساختن
fructify U برومند کردن بارور ساختن
detected U کشف کردن نمایان ساختن
assimilates U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilating U هم جنس کردن شبیه ساختن
indicate U نمایان ساختن اشاره کردن بر
assimilates U هم جنس کردن شبیه ساختن
prepare U مهیا ساختن مجهز کردن
preparing U مهیا ساختن مجهز کردن
internalizing U باطنی ساختن داخلی کردن
internalizes U باطنی ساختن داخلی کردن
indicated U نمایان ساختن اشاره کردن بر
internalized U باطنی ساختن داخلی کردن
prepares U مهیا ساختن مجهز کردن
surprize U متعجب ساختن غافلگیر کردن
indicates U نمایان ساختن اشاره کردن بر
perpetuating U دائمی کردن جاودانی ساختن
internalize U باطنی ساختن داخلی کردن
located U مستقر ساختن مکان یابی کردن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
engraved U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
illume U منور کردن روشن فکر ساختن
engrave U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
locate U مستقر ساختن مکان یابی کردن
freeze U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
freezes U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
locates U مستقر ساختن مکان یابی کردن
engraves U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
mirrors U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
cark U بار کردن غمگین ساختن یاشدن
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
recesses U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
mirror U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
recess U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
enable U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
mirrored U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
by pass U بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
traumatize U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
visualizing U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
cook up <idiom> U اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
traumatized U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatizes U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
visualises U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
traumatizing U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
visualize U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
traumatising U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatises U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatised U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
fulcrum U تکیه گاه ساختن پایه دار کردن
visualised U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualized U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualising U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualizes U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
outlaw U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
size U سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
sizes U سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
concrete U : سفت کردن باشفته اندودن یا ساختن بهم پیوستن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com